برگرفته از سایت آئین بهائی
فیض یزدان همچون ذات او جاودان است و نمودن راه برطالبان به مقتضای درک و توانشان سنتی تغییرناپذیر[i] و بی پایان تعالیم آسمانی همچون داروئی شفابخش برای آلام و امراض جوامع انسانیند ولی دردها و درمانهای هر دوران متفاوتند و غیر همسان و نمیتوان داروی درد قدیم را برای درمان امراض جدید بکار برد. همچنین واضح است که پیامبران مربیان روحانی بشریتند پس درسهای ایشان به تناسب رشد عقل و آگاهی و شیوه زندگی مخاطبین متحول میگردد.
چنانچه پیامبر اسلام فرمودهاند:
أمرنا ان نکلم الناس علی قدر عقولهم[ii] یعنی ما پیامبران مامور شدهایم تا با مردم به فراخور عقلشان سخن گوئیم. پس نمیتوان به آموزشهای دورانهای پیشین بسنده نمود و از رشد ظرفیتها ی عقلی و آگاهیها و قابلیتهای امروز چشم پوشی کرد. از این گذشته به مرور زمان تعالیم پیامبران دستخوش تغییرات و انحرافاتی میگردند که دیگر خلوص و شفافیت و کارائی خود را از دست میدهند[iii] و تجدید آنها در فواصل زمانی مناسب امری اجتناب ناپذیر خواهد بود. لزوم نسخ و کنار گذاشتن بسیاری از احکام قرآن و شرع امری است که روحانیون اهل انصاف و تحقیق نیز بدان اذعان نمودهاند[iv] و قوانین گذشته را غیر قابل پذیرش و اجرا خواندهاند. قرآن نیز خود بر این مسئله تأکید دارد:
... ما کان لرسول ان یاتی بآیة الا باذنه لکل أجل کتاب * یمحو الله ما یشاء و یثبت و عنده أم الکتاب[v]
یعنی هیچ پیامبری بدون اجازه او آیهای نمیآورد ( تا زمان آن فرا نرسیده باشد) برای هر زمانی کتابی است و خداوند آنچه را بخواهد (از کتاب قبل) محو مینماید و آنچه را بخواهد تثبیت میکند و مادر کتاب نزد اوست.
اعتقاد به قطع هدایت الهی و ختم ظهور فرستادگان او به منزله محدود دانستن دریای بیکران علم و حکمت یزدانی است و بدان معناست که خداوند هرآنچه در خزانه[vi] علم و فضل خویش داشته ظاهر نموده و دیگر چیزی برای آموختن به انسانها ندارد وکلمات الهی که اگر دریاها مرکب شوند[vii] قادر بر نگاشتن آن نیستند تماما نوشته شده و یا اینکه به تعبیر قرآن[viii] دست خداوند برای هدایت بیشتر انسان بسته است که این کفری آشکار است.
قرنهاست که کثیری از پیروان ادیان مختلف به سبب دلبستگیشان به کتب آسمانی که در دست دارند و به استناد برداشتهای نا صوابی که از متون مقدس خویش نمودهاند[ix] راه دریافت هدایات جدید را بر دلهای خود بستهاند و در طی اعصار از شناسائی پیامآوران زمانشان محروم ماندهاند و دین خود را آخرین دین شمردهاند.[x] مسلمانان نیزعلی رغم هشدارهای قرآن[xi]، از این قبیل استنباطات مستثنی نبودهاند و در نهایت همانگونه که پیامبر اسلام پیش بینی نموده بود[vii] مسیر مشابهی را طی نمودند و موعود را با تکذیب و تمسخر و قتل استقبال کردهاند. یکی از سخت ترین موانع ذهنی که پیروان دیانت اسلام در برابر خود ساختهاند اعتقاد به قطع ارتباط خداوند با انسان از طریق پیامبران است که به استناد مطالبی از قرآن و احادیث به آن معتقد گشتهاند و با وجودی که طی 23 سال نزول قرآن بارها آیات آن توسط پیامبر نسخ گردیده[viii] گمان نمودهاند که این کتاب الی الابد نسخ نخواهد شد.
اصلی ترین چیزی که موجب چنین سوء برداشتی گردیده آیه 40 از سوره احزاب است:
ما کان محمدا أبا أحد من رجالکم ولکن رسول الله و خاتم النبیین یعنی محمد پدر هیچ یک از مردان شما نیست ولکن رسول خداست و خاتم انبیاء.
درنگاه نخست به آیه مزبور این سوال درذهن مطرح میگردد که اگر برداشت رایج ازخاتم النبیین (پایان دهنده پیامبری) صحیح باشد، ربط عبارت با قسمت اول جمله که مربوط به زندگی خصوصی[xiv] پیامبر است در چیست و چرا نکتهای به این اهمییت که سرنوشت آتی یک امت را رقم میزند در قرآن تنها یک بار و آنهم در عبارتی چنین بی ربط و چند پهلو گنجانده شده. این واقعیت که محمد هیچ فرزند پسری نداشته چه ربطی به اینکه دیگر پیامبری نخواهد آمد دارد و چرا این دو قسمت با "ولکن" به یکدیگر ربط داده شدهاند؟ بنا براین لازم است که در معنای عبارت تعمق بیشتری بنمائیم.
در سوره آعراف آیه 34 آمده:
ولکل امة أجل و إذا جاء أجلهم لا یستأخرون ساعة و لا یستقدمون
یعنی برای هر امتی (پیروان هر دیانتی) پایانی است و وقتی که زمانش فرا رسد ساعتی پس و پیش نخواهد شد.
بلافاصله درآیه بعد میفرمایند:
یا بنی آدم إما یأتینکم رسل منکم یقصون علیکم آیاتی فمن اتقی و اصلح فلا خوف علیهم یعنی ای آدمی زادگان، چون که پیامبرانی از شما بیایند و آیات خداوند را بر شما بخوانند پس هرکه تقوی پیشه کرد ترسی نخواهد داشت. شاید از این صریحتر نتوان بر ظهور پیامبران در آینده تأکید ورزید.
و نیز در سورۀ حجر آیۀ 5 میفرمایند: ما تسبق امة أجلها و ما یستأخرون یعنی هیچ امتی اجلش پس و پیش نخواهد شد. در سورۀ یونس آیۀ 49 هم مفهوم مشابهی بیان میگردد: ... لکل امة أجل إذا جاء اجلهم لا یستأخرون ساعة
"أمة" به معنای جماعت پیرو یک آئین و یا خودِ آئین است و در هیچ جای قرآن أمة اسلام ابدی خوانده نشدهاند و از فرا رسیدن أجل مستثنی نگشتهاند. برای مشخص نمودن جایگاه أمت اسلام در بین سایر أمتها میفرمایند:
کذلك ارسلناك في أمة قد خلت من قبلها أمم (رعد30) یعنی اینچنین تورا درأمتی فرستادیم که قبل ازآن هم أمتهائی بوده اند و نیز میفرمایند:
و کذلك جعلناکم أمة وسطا لتکونوا شهداء علی الناس و یکون الرسول علیکم شهید(بقره 143)
اینچنین شما را امتی در وسط قرار دادیم تا گواه بر مردمان باشید و رسول هم گواه بر اعمال شما
در سورۀ یونس آیۀ 47 میفرمایند:
و لکل أمة رسول فإذا جاء رسولهم قضی بینهم بالقسط و هم لا یظلمون یعنی برای هر امتی پیامبری است و آنگاه که رسولشان بیاید در میان ایشان به عدالت قضاوت خواهد نمود و ایشان گمراه نخواهند شد.
مفهومی مشابه در سورۀ نحل آیۀ 36 آمده:
ولقد بعثنا فی کل أمة رسول أن أعبدو الله یعنی در هر امتی پیامبری برانگیختیم تا خدا را عبادت کنید.
بنا براین اگر اهل انصاف باشیم براحتی میتوانیم نتیجه بگیریم که برای هردیانتی از جمله اسلام دورۀ زمانی معینی وجود دارد و ادیان و امتهای دیگر خواهند آمد که کتاب و پیامبر خویش را دارند. متأسفانه اکثر آنان که عنان تأویل و تفسیر قرآن را به دست دارند به هوای نفس خود و یا طمع متاع دنیا[xv] کلام الهی را از آنچه مفهوم حقیقی آن بوده منحرف میسازند ومعنای اصلی آنرا فراموش میکنند[xvi] در صورتی که خداوند تبیین آنرا به خود اختصاص داده[xvii] ودانش تأویل آنرا محدود به خود و راسخان در علم دانسته[xviii]. فی المثل درمیان دهها تفسیر منتشره از قرآن تنها تعداد اندکی اشاره به تاکید حضرت علی به قرائت خاتم به فتح (تاء) نمودهاند و از بین آنها تنها یکی و آنهم فقط در نسخه عربی بیان نموده که خاتم النبیین بنا بر تعبیر حضرت علی به معنای زینت پیامبران است و برای اینکه مورد اعتراض هم قطارانش قرار نگیرد بلافاصله اظهار نموده که البته این مطلب بسیار بعید و دور از ذهن است.[xix]
ارتباط دیانت بهائی با دیانت اسلام
۱. دين الهى يكى است - دفتر جامعه جهانى بهايى در سازمان ملل - (دانلود)
۲. دین است و فرقه نیست - برگرفته از سایت "ولوله در شهر"
۳. ديدگاه ديانت بهائى نسبت به ديانت اسلام - برگرفته از سایت "ولوله در شهر"
۴. در معنای اسلام - برگرفته از سایت آئین بهائی
۵. همه میگویند دين ما آخرين دين است - برگرفته از سایت "نقطه نظر"
۶. خاتمیت - برگرفته از سایت "نقطه نظر"
۷. خاتمیت - برگرفته از سایت آئین بهائی
[i] سورۀ اسراء (بنی اسرائیل) آیۀ 77 سنة من قد ارسلنا من قبلک من رسلنا ولا تجد لسنتنا تحویلا شیوۀ ماست اینکه از قبل از تو پیامبرانمان را فرستادیم و هرگز در این شیوۀ ما تحولی رخ نخواهد داد ( یعنی در آینده نیز خواهیم فرستاد)
[ii] بحار الانوار جلد 74 صفحه 142
[iii] اصول کافی جلد 8 ص 308 قال رسول الله ص سیأتی علی الناس زمان لا یبقی من القرآن الا رسمه و من الاسلام الا اسمه یسمون به و هم ابعد الناس منه مساجدهم عامرة و هی خراب من الهدی فقهاء ذلک زمان شر فقهاء تحت ظل السماء منهم خرجت الفتنة و الیهم تعود. یعنی رسول خدا فرمود بر مردم زمانی خواهد امد که از قرآن جز رسم آن و از اسلام جز اسم آن که به آن نامیده میشوند نخواهد ماند. وایشان از همه کس نسبت به آن دورترند، مساجدشان آباد است ولی از هدایت خالیست فقها آن زمان بد ترین فقها زیر آسمان هستند. از ایشان فتنه خارج میگردد و به خودشان برمیگردد.
[iv]
مقاله تحقیقی از محسن کدیور تحت عنوان "حقوق بشر و روشن فکری دینی" مجله آفتاب شماره 28 سال 82 ص 110"
بنابراین در شش محور یعنی تساوی حقوقی انسانها و نفی تبعیضهای چهارگانۀ دینی، جنسی ، بردگی و فقهی و آزادی عقیده و مذهب و نفی مجازاتهای خودسرانه ، خشن و شکنجه ، موضع اسناد حقوق بشر در مقایسه با احکام اسلام تاریخی ، قابل دفاع تر، عقلائی تر، عادلانه تر و ارجح است و احکام اسلام تاریخی در این زمان و در این مواضع قابل پذیرش نیست.
نیز محمد مجتهد شبستری، در مطلبی تحت عنوان " قرائت رسمی از دیانت، بحرانها، چالشها، راه حلها " مندرج در مجلۀ راه نو شماره 19 شهریور 77 : دین اسلام آن طور که در بسط تاریخی خودش را نشان داده است ، نظامهائی که در همه عصرها بتوان با آن زندگی کرد نداشته است و هیچ دینی نمیتواند چنان نظامهائی داشته باشد و اصلا چنین دعویی معقول نیست.
[v] سوره رعد آیات 38 و 39
[vi] سوره حجر آیۀ 21 : و ان من شی الا عندنا خزائنه و ما ننزله الا بقدر معلوم یعنی چیزی وجود ندارد مگر آنکه خزائن آن نزد ما موجود باشد و ما تنها به اندازه ای مشخص آنرا نازل می کنیم
[vii] سورۀ کهف آیۀ 109 قل لو کان البحر مدادا لکلمات ربی لنفد البحر قبل ان تنفد کلمات ربی و لو جئنا بمثله مددا یعنی بگو اگر دریا مرکب گردد برای نگاشتن کلمات پروردگارم البته دریا تمام میشود پیش از آنکه کلمات پروردگارم پایان پذیرد حتی اگر از دریای دیگری مشابه آن هم کمک گرفته شود.
[viii] سوره مائده آیه 64 : قالت الیهود ید الله مغلولة غلت ایدیهم و لعنوا بما قالوا بل یداه مبسوطتان یهود گفتند دستان خدا بسته است دستهای خودشان بسته است ، و ملعون گشتند به خاطر آنچه گفتند ، بل دستان او باز است
[ix] مزامیر داوود مزمور 119 آیه 44 : شریعت تو را دائما نگاه خواهم داشت تا ابدالاباد انجیل متی باب 24 آیه 35 : آسمان و زمین زائل خواهد شد لیکن سخنان من هرگز زائل نخواهد شد.
[x] سوره غافر آیه 34 : لقد جائکم یوسف من قبل بالبینات فمازلتم فی شک مما جائکم به حتی اذا هلک قلتم لن یبعث الله من بعده رسولا کذلک یظل الله من هو مسرف مرتاب یعنی قبل از این یوسف با بینات آمد پس به آنچه برای شما آمد درشک بودید تا اینکه وقتی مرد گفتید هرگز خداوند بعد از او پیامبری بر نخواهد انگیخت. اینچنین خداوند افراط گرایان شکاک را گمراه می سازد.
[xi] سوره بقره آیه 87 ... أفکلما جائکم رسول بما لا تهوی انفسکم استکبرتم ففریقا کذبتم ففریقا تقتلون هرگاه که پیامبری برخلاف هوای نفس شما آمد استکبار ورزیدید بعضی را تکذیب کردید و برخی را کشتید. سورۀ حجر آیات 11 و 12 و 13 و ما یأتیهم من رسول الا کانوا به یستهزؤن * کذلک نسلکه فی قلوب المجرمین * لا یؤمنون به و قد خلت سنة الاولین پیامبری بر ایشان نیامد مگر اینکه اورا استهزاء نمودند . اینچنین این رویه را در قلبهای گناه کاران برقرار میداریم تا به او(رسولشان) ایمان نیاورند و این سنتی است که از قدیم وضع شده سوره یس آیه 30 یا حسرة علی العباد ما یاتیهم من رسول الا کانوا به یستهزؤن حسرتا بر این بندگان هیچ پیامبری بر ایشان نیامد مگر انکه او را مورد آزار و سرزنش قرار دادند. سوره مومنون آیه 44 ثم أرسلنا رسلنا تترا کل ما جاء امة رسولها کذبوه سپس پیامبرانمان را فرستادیم هرگاه که برای امتی پیامبر فرستادیم او را تکذیب نمودند.
[xii] سورۀ انشقاق آیۀ 19 : لترکبن طبقا عن طبق مرحله به مرحله همان اعمال را مرتکب خواهید شد. در تفسیر این آیه از پیامبر نقل گردیده که فرموده اند ( بحار الانوار جلد9 ص 249) : لترکبن سنة من کان قبلکم حذو النعل بالنعل و القذة بالقذة و... البته شما هم شیوۀ پیشینیان را نعل به نعل و جزء به جزء درپیش خواهید گرفت.
[xiii] سوره بقره آیه 106 ما ننسخ من آیة او ننسها نات بخیر منها اومثلها هر آیه ای را نسخ یا فراموش کنیم مثل آن یا بهتر از آن را می آوریم
[xiv] شان نزول این آیه را مفسرین به این شرح آورده اند که پیامبر از زیبایی زینب بنت جحش همسر زید ابن حارثه که پسر خوانده او بود در شگفت آمد و هنگامی که نظرش بر پیکر برهنه او افتاد "سبحان الله خالق النور تبارک الله احسن الخالقین" گفت این سخن وقتی به گوش زید رسید همسر خویش را طلاق داد و او را به عقد پیامبر در آورد . چون ازدواج با همسر پسر در بین اعراب کار ناپسندی بود پیامبر را مورد سرزنش قرار دادند که چرا زن پسر خود را گرفتی ؟ این آیه در پاسخ آنان میگوید محمد پدر هیچیک از مردان شما نیست ولکن رسول الله است و خاتم پیامبران. (بنقل از تفسیر مقتنیات الدرر جلد 8 صفحۀ 308)
[xv] سورۀ بقره آیۀ 79 فویل للذین یکتبون الکتاب بایدیهم ثم یقولون هذا من عند الله لیشتروا به ثمن قلیلا. وای بر کسانی که بدست خود (به میل خود) کتاب می نویسند و میگویند خدا چنین گفنه تا مبلغ ناچیزی بابت آن بگیرند
[xvi] سورۀ مائده آیۀ 13 ... یحرفون الکلام عن مواضعه و نسوا حظا مما ذکروا به... کلام الهی را از موضع های آن منحرف می سازند و فایدۀ آن پندی را که در کلام الهی بر ایشان داده شده فراموش می کنند
[xvii] سورۀ قیامة آیۀ 18 فاذا قرأناه فاتبع قرآنه * ثم إن علینا بیانه چوآنرا خواندیم از قرائت آن تبعیت کن پس برماست تبیین آن
[xviii] سورۀ آل عمران آیۀ 7 ... وما یعلم تأویله الا الله والرسخون فی العلم ... تأ ویل آنرا غیراز خدا و راسخان درعلم نمی دانند
[xix] تفسیر من وحی القرآن نوشـته محمد حسین فضل الله ذیل تفسیر آیه 40 از سورۀ احزاب: ... عن عبدالرحمن السلمی قال: کنت اقری الحسن والحسین فمر بی علی بن ابی طالب و انا اقرئهما فقال اقرئهما و خاتم النبیین به فتح تاء و الروایة الاولی اقرب و اشهر لان التعبیر عن النبی بانه خاتمهم یعنی زینتهم کما هو خاتم من مظاهر الزینة غیر مألوف علی الظاهر و الله اعلم.